من پر از وسوسه عاشقی کردن بود
تو پر از دل دل رسوایی دل کندن بود
من پر از حس قشنگ بودن کنار تو
تو پر از هوای سرد بی خبر رفتن بود
سهم تو از من و دل، دلم ولی بی من بود
سهم من از تو فقط یه گوشه جون کندن بود
زدمش، شکستمش، کندم و انداختم دور
حیوانی خسته دلم تو راه برگشتن بود
کلمات کلیدی:
هر چی به مغزم فشار می یارم تا چیزی بنویسم هیچی به این افکار وامونده نمیاد!
انگار نه انگار یه روزی عاشق بودیم!
روزایی که تا رو قلم سوار میشدیم نمیدونستیم از هجوم الفاظ چکار کنیم!
هووووووف، حالا چی؟
سیاره خاموشم برای همیشه به عشقش پایان داد!
چه جوری و با دسیسه کی نمیدونم! همهمون یه روز خاموش میشیم!
کاش میشد راست خاموش شیم!
این دختره هم همش حرف میزنه و نمیذاره ته مونده حرفایی که تو این افکار کهنه مونده بریزیم بیرون، بل پاسخی باشه برای یه وقتایی که یادم میکنید....
هوووووف
کلمات کلیدی: